یادش بخیر گویا همین دیروز بود..
«اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر». گویا «همین دیروز» بود که در میان شعارهایی با رنگ و لعاب روشنفکرانه و گاه سکولار، این عبارت، زینتبخش سخنان شخصیتی بود که پیروز صحنه انتخابات از آب درآمد. بلی «دولت اسلامی» با تکیه بر ارزشهای دینی از سوی مردم برای خدمتگزاری برگزیده شد. آنچه سبب میشود با حلاوت از آن ایام یاد کنیم همین امر است که در حالی که دشمنان تبلیغ میکردند، دوران افول ارزشهای انقلابی و اسلامی در ایران فرا رسیده است، مردم با روی آوردن به کاندیدایی که شعارهایش انقلابیترین شعارها بود، قبل از هرچیز بر دشمنان قسم خورده نظام سیلی زدند.
در میان انبوه انتخاباتهای پس از انقلاب، انتخابات نهم ریاست جمهوری گونهای متفاوت داشت. از ثبت نام داوطلبین، تأیید صلاحیتها، تنوع کاندیداها گرفته تا نظرسنجیها، ائتلافهای انجام نشده، شعارها و وعدههای انتخاباتی و در آخر، نتیجه شگفتانگیز آن، همه و همه، حاکی از نوعی گوناگونی و «تغییر» داشت.
سخن از «تغییر»، گفتمان غالب بود اما اینکه این «تغییر» باید «کجا» و «چگونه» صورت گیرد، نقطه افتراق سخنان بود. نکتهای که تبیین آن از سوی کاندیداها و هوادارانشان نقش به سزایی در انتخاب شدن یا نشدنشان توسط مردم داشت.
برخی تغییر را از خود شروع کردند، از نوع لباس، نوع صحبت و … حتی گاهی کار به تغییر مواضع و عقاید کشید. افراطیها دم از تغییر قانون اساسی هم زدند، تغییر در شیوهی انتخاب وزرا تا جایی که حتی از مطرودین امام و ملت برای کابینه خود نام بردند. برخی هم عرصه اقتصاد را مناسبترین عرصه تغییرات دانسته و برخی پرداخت یارانه مستقیم را پیشنهاد دادند. اما هیچکدام برای مردم جذابیت غالب نداشت. از 27 خرداد تا سوم تیر برخی افراد و گروهها و احزاب چنان دچار «دگردیسی» شدند و گروههایی با هم زیر یک سقف قرار گرفتند که نزدیک بود «اصل استحاله اجتماع نقیصین» زیر سؤال برود!
در میان خیل رنگارنگ نظرات و شعارها، اما احمدینژاد، «تغییر تغییرات» را سرلوحه شعارهای خود قرار داد. تغییراتی که بعد از گذشت دو دهه از انقلاب در آرمانها و ارزشهای امام راحل پدید آمده بود و گاه به انحراف و ضدیت با مبانی اصیل انقلاب اسلامی رسیده بود. احمدینژاد با این اعتقاد پا به عرصه انتخابات گذاشت که: «اولین جایی که باید در آن تحول اتفاق بیفتد نگرش به دین و اسلام است. … دین اسلام یک دین کامل است و تنها راه سعادت بشر اجرای احکام نورانی اسلامی است. اقتباس و قرض کردن برنامههای دیگران نه تنها ملت ایران را جلو نخواهد برد، بلکه مشکلی بر مشکلات خواهد افزود» . این، نگاه انتقادی نسبت به افکار التقاطیای بود که در بدنهی حاکمیت شکل گرفته بود و باید «تغییر» میکرد و به مسیر اصلی خود که همان تفکرات حضرت امام خمینی بود، بازمیگشت. سخن از انقلاب سوم که از جنس انقلاب اول و دوم است در سخنان احمدینژاد را باید در هیمن راستا ارزیابی کرد.
باز آفرینی مفاهیمی مثل عدالت، مبارزه با فساد و تبعیض، سادهزیستی و دوری از تجملگرایی به خصوص در رده مسئولین، استکبارستیزی و توجه به جنبههای جهانی انقلاب اسلامی ایران، تأکید بر خدمت رسانی به مستضعفین و پابرهنهها و از این دست مفاهیم، تغییراتی بود که دولت اسلامی، خود را مأمور به انجام آنها میدانست. مردم گرچه با این تعبیرات، ناآشنا و غریب نبودند و بارها در سخنان حضرت امام و مقام معظم رهبری آنها را شنیده بودند ولی با این حال، برایشان نو و تازه مینمود. از این رو نه به شعارهای افراطگرایانه سیاسی وقعی گذاشتند نه به وعدههای وسوسه کننده اقتصادی.
احیای این ارزشهای مغفول، توسط آقای احمدینژاد، بزرگترین پیروزی این نامزد اصولگرا بود و «اگرچنانچه ایشان رأی هم نمیآورد، خدمت بزرگی به انقلاب کرد و آن احیای عدالتخواهی و عدالت طلبی بود».
از دیگر ویژگیهای سوم تیر این بود که عملکرد مردم، «نخبگان کشور را به چالش کشید». شکاف احزاب و گروههای سیاسی و مردم چنان به فراخی گراییده بود که نه احزاب صدای مطالبات و خواستههای واقعی را میشنیدند و نه مردم، وعدههای احزاب را! خودخواهی و تبختر این گروهها باعث شده بود «خواستههای خود» را خواستههای مردم تلقی کنند و از این رو گویا در اتاقهای دربسته تصمیم میگرفتند و برنامهریزی میکردند و حتی نظرسنجیهای آنها نیز با نظر واقعی مردم تفاوت بسیار داشت!
آنان که ادعای نخبگی داشتند، مخالفان افکار و عقاید خودشان را «غیر خودی» و «غیر نخبه» و «دارای افکار عوامپسند» نامیدند، اما برخلاف تصور آنها سوم تیر را باید «چرخش نخبگان» نامید. اگر یک گام به پیش گذاریم، به واقع، سوم تیر، تعریف «نخبه» را با «تغییر» روبرو ساخت و اعلام کرد «مردمی بودن» و «درک نیازهای تودهها» را باید از این پس در معیار و ملاکهای شناخت «نخبگان» اضافه کرد و اینکه نه تنها «نخبه بودن» با «مردمی بودن» تنافری ندارد، بلکه آن که دور از مردم و جدای از تودهها است را باید مسامحتاً نخبه نامید چرا که یکی از مهمترین ویژگیهای نخبگی ـ ارتباط با قشر فرودست جامعه ـ را ندارد. اتفاقا همین نکته یعنی غفلت از درک مطالبات واقعی مردم، جزو اعترافات برخی افراطیونی بود که در تبیین شکست خود برآمده بودند: «اما پرسش آنجا بود چرا این تصمیم این سان دیر گرفته شد تا آن سان بیتأثیر بماند؟»
شاخصه برجسته دیگر سوم تیر این بود که کاندیدای پیروز جز لطف خدا و محبت و حمایت مردم، منتی دیگر بر گردن نداشت حتی منت اجماع دوستان و هم قطاران را. در واقع، دولت اسلامی با تکیه بر مردم روی کارآمد در حالی که آماج تهمتها و تخریبها قرار داشت. پس از یک سال از آن حماسه هنوز هم مستحکمترین تکیهگاه دولت اسلامی، مردمند. البته هنوز هم تخریبها و انتقادهای غیر منصفانه وجود دارد، «یادش بخیر گویا همین دیروز بود …».
این مطلب در سال 85 در روزنامه رسالت چاپ شد و سال 86 در وبلاگ محذوفم نیز آمد. البته از سال 86 تا کنون شاید کمی این یادداشت باید تغییر بکند...
کلمات کلیدی : یادداشتها
» نظر